سادگیهای خاکی رنگ
کارشناسان ميگويند کودک بايد در زمان مناسب، سن مناسب و شرايط مطلوب براي دستشويي رفتن آموزش ببيند اما منظور از سن مناسب چيست؟ بعضي پدر و مادرها اين کار را قبل از 2 سالگي شروع ميکنند و موفقاند و بعضي والدين بعد 3 سالگي هم موفق نيستند. چرا؟ به نکته خوبي اشاره کرديد چون اين قضيه روي اعتمادبهنفس والدين اثر دارد. بسياري از پدر و مادرها در مقام مقايسه خود با ديگر والدين برميآيند و به دليل سرخوردگي، خسته ميشوند و به تنبيه کودک روي ميآورند. سن تکامل هر کودک در اين آموزش بسيار اهميت دارد اما معمولا بعد از 5/1 سالگي زمان مناسبي است چون رشد جسمي، شناختي و هوشي بچه به حدي که براي يادگيري مهارت توالت رفتن لازم است، رسيده و کودک در اين سن اداي بزرگترها را درميآورد و الگوپذيري دارد پس ميتواند مانند آنها عمل کند اما قبل از شروع برنامه آموزشي، والدين بايد بررسي کنند کودک توانايي درک اين موضوع را دارد يا خير. اين بررسي چطور بايد انجام شود؟ بسيار ساده؛ مثلا اينکه کودک ميتواند به چشم، بيني، دهان، مو و اعضاي بدن خود اشاره کند و با شيوه خود آنها را نام ببرد. شايد بعضي از والدين بگويند ما به فرزندمان ياد ندادهايم اين چشمته، اين گوشته و... اما قرار نيست اين موضوع را به او بياموزيم بلکه بايد در جريان زندگي و حين رشد آنها را ياد گرفته باشد. نکته دوم اينکه بايد بتواند به 4 دستور کلامي توجه کند؛ ?) دستور کوتاه: بنشين، بلندشو، ?) دستورات ترکيبي: برو جورابتو بيار، دنبالم بيا آشپزخانه تا بهت آب بدم، ?) تقليد کارهاي ساده شما: شانه کردن مو، تلفن زدن، قاشق دست گرفتن (مهم نيست چقدر درست اين کار را انجام دهد، مهم اين است که بتواند تقليد کند) و ?) مبادله کردن را بفهمد: عروسکتو بده به من تا اين شکلات را بهت بدم. پس با اين بررسي در واقع کودک را محک ميزنيم تا متوجه شويم براي يادگيري آماده است يا نه. بله، اما بايد همزمان با اين سنجش، خودمان را هم ارزيابي کنيم. اگر درگير مشکل حادي هستيم، يکي از عزيزانمان بيمار است، دنبال خانه ميگرديم و اسبابکشي داريم و شرايط روانيمان مناسب نيست، قطعا نميتوانيم به خود مسلط شويم و از کودک حمايت کنيم در حالي که اگر تشويق و تنبيه درست را دريافت نکند، ياد ميگيرد خشم و عصبانيت والدين را کنترل کند و تسلط آنها را بر خود محک بزند. او قطعا در آغاز يادگيري احتمال خطا دارد و اگر والدين نتوانند هيجانشان را کنترل کنند، او موضوع را به بازي ميگيرد چون از توجه پدر و مادر چه منفي و چه مثبت، لذت ميبرد. پدر و مادر بايد از مدتها قبل، وقتي ميبينند کودک درک کثيفکردن پوشکش را دارد و از آن ناراحت ميشود، براي او وقت بگذارند. مثلا تا ميبينيد در گوشهاي در حال زور زدن است يا بيحرکت جايي ايستاده و دفع دارد، کنارش برويد و بگوييد: «داري پيپي ميکني مامان!» و بعد پوشکش را عوض کنيد. او را بشوييد تا کمکم بفهمد اين حسي که دارد، چيست. بچههايي که حس دفع را ميفهمند، زودتر موفق ميشوند. مرحله بعدي، بازي با لگن است. اجازه دهيد با لباس روي لگن بنشيند و در اتاق اجراي دستورات را تمرين کند. پس نبايد از اول کودک را با لگن به دستشويي برد و شروع کرد. اين موضوع عموميت ندارد اما اغلب بچهها از چاه توالت ميترسند و اگر قرار باشد از ابتدا لگن را به آنجا ببريد، از آن واهمه پيدا ميکنند. نبايد با حس ترس آموزش را شروع کرد. پس از فهماندن اينکه لگن براي چه کاري است، بايد در يک راهروي خلوت يا حمام به کودک آموخت روي لگن بنشيند و ادرار يا مدفوع کند. تهيه اسباببازي صدادار پلاستيکي مخصوص توالت رفتن هم مهم است تا کودک فقط هنگام دفع اجازه بازي با آن را داشته باشد. همين که او دستور «لباستو در آر، برو بنشين روي لگن و بيا يه عکس برگردان جايزه بگير.» را اجرا کند و ساعتي يکبار اين کار انجام دهد، شروع خوبي است و چه دفع داشته باشد چه نه، بايد عکسبرگردان را بگيرد. کودک را عادت دهيد 3 بار در روز، 10 دقيقه بعد از مصرف هر وعده غذايي 5 تا 10 دقيقه روي لگن بنشيند چون حرکات روده بعد از غذا افزايش مييابد و به دفع مدفوع کمک ميکند. خيلي از والدين با آموزش مدفوع مشکل دارند و ميگويند فرزندشان فقط ياد گرفته در لگن ادرار کند، آنها چه بايد بکنند؟ يکي از نکتههاي مهمي که از شرايط آمادهسازي کودک براي توالترفتن است، رفع يبوست احتمالي است. کودکي که يبوست دارد و در پوشک با هزار و يک مشکل مدفوع ميکند، اول بايد با کمک پزشک و اصلاح رژيم غذايي درمان شود و بعد پدر و مادر آموزش ادرار و مدفوع را آغاز کنند. بسياري از والدين ميگويند کودک ما براي ادرار کردن به دستشويي ميرود اما مدفوع را در پوشک ميکند اما اين روش درست نيست. بايد همان موقع که بچه دارد در پوشک مدفوع ميکند، سراغش برويد، لگن را ببريد و اسباببازي مخصوص را تکان بدهيد و او را به سمت لگن راهنمايي کنيد. دقت کنيد نبايد با هيجان حرف بزنيد، هيچ خوشحالي زياد يا خشمي نبايد در صدا يا رفتارتان باشد. «پاشو برو رو لگن پيپي کن، ببين خرگوش پلاستيکيات داره صدا ميکنه، بعدش که اومدي، با هم توپبازي ميکنيم يا شکلات بهت ميدم.» والدين نبايد در مورد دفع مدفوع در پوشک بيتفاوت باشند. تا کي بايد براي اين کار به کودک جايزه بدهيم؟ تا يادگيري کامل مهارت دفع ادرار و مدفوع بايد جايزه و تشويق ادامه داشته باشد؛ تشويق کلامي مثل هورا کشيدن براي اينکه خودش احساس نياز کرده و لباسش را درآورده و به سمت لگن دويده و تعريف اين کار او براي پدر يا مادربزرگ و تشويقهاي ديگر ضروري است. به مرور که کودک ياد گرفت ادرار و مدفوع کند، ديگر نيازي نيست بعد از هر بار رفتن او روي لگن، جايزهاي مثل عکسبرگردان بگيرد. ميتوانيد جايزه را تغيير دهيد. «اگر بعد از ناهار خودت بروي روي لگن پيپي کني، عصري بستني داري» هيجان زيادي به خرج ندهيد. اگر ناهار را خورد و اين کار را نکرد، فقط يادآوري کنيد. خرگوشش که مخصوص توالت است را تکان دهيد و صداي جالبي درآوريد: «دوست کوچولوي من! بيا بازي کنيم ديگه. من دلم واست تنگ شده» اگر نيامد روي لگن بنشيند، خرگوش را ندهيد و از بستني بعدازظهر هم خبري نيست. يادتان باشد ما بزرگترها هم به تشويق نياز داريم بنابراين تشويقها را فاصلهدار کنيد اما قطع نه. رعايت اعتدال در رفتارها و تشويق و تنبيه براي بعضي والدين سخت است. مشکل بيشتر والدين با دستشويي رفتن کودک وقتي ريشهدار ميشود که توجه افراطي به دفع کودک نشان ميدهند. متاسفانه همينطور است. من مراجعي دارم که از شهرستان ميآيد و پسري 8 ساله است. متاسفانه مادر و پدر او براي اينکه مدفوع کند آنقدر جايزههاي نابجا دادهاند که الان به جاي تشويق و جايزه، کارش به باج گرفتن کشيده و مادر بايد ماشين کنترلي بخرد تا پسرش به دستشويي برود و مدفوع کند! اصلا نبايد قبل از انجام کاري که انتظار داريم، جايزهاي که وعده دادهايم، بدهيم. جايزه بايد معقول باشد. کودک براي تلاش و درس خواندن در ازاي کارنامه خوب ميتواند ماشين کنترلي چند هزار توماني بگيرد اما براي مدفوع کردن يک جايزه معقول کافي است ولي نه در اين سن. آنهايي که ميخواهند شروع کنند حواسشان باشد که اگر راه را اشتباه بروند و برخي نکتهها را ناديده بگيرند، کاري که بايد ظرف چند هفته آموزش به صورت فعاليتي عادي و روزمره درآيد، به داستاني تبديل ميشود که پسري در اين سن از آن براي تسلط بر والدينش و باج گرفتن استفاده ميکند. حرف آخر؟ والدين هرگز نبايد به خاطر کثيفکاري احتمالي روزهاي آغاز آموزش کودک را تنبيه کنند. کلمات تحقيرآميز و فرياد زدن هم ممنوع است. از بيان حرفهايي مانند «مامانش! اين جيش نکرده که، بچه همسايه بوده رو فرش جيش کرده!» هم بپرهيزيد چون کودک بايد مسووليت کارش را بپذيرد. برخورد هيجاني هم نادرست است. فقط خيلي آرام بگوييد: «يادت رفت بگي، اگر ميرفتي رو لگنت مينشستي و جيش ميکردي جايزه ميگرفتي. حالا بيا بريم بشورمت» و حتما براي اينکه پيشرفت کند، کتابهايي مثل «مامان بيا جيش دارم» و کتابهاي نويسندههايي مثل آقاي کشاورز را به عنوان جايزه برايش تهيه کنيد. براي اين مدت که فرزندتان تحت تعليم است، تمهيداتي بينديشيد که آرامش شما را زياد کند مثلا زيراندازهاي رنگي قشنگ از جنس سفره درست کنيد که در صورت ادرار يا مدفوع حين بازي، فرش و وسايلتان کثيف نشود. اين زيراندازها را ميتوانيد هنگام خواب يا مواقع مهماني استفاده کنيد که کودک روي آن بنشيند و بهراحتي قابل شستشو باشد و مشکلي پيش نيايد. اغلب بچهها تا 3 سالگي ميتوانند اين مهارت را ياد بگيرند و در طول روز خشک بمانند. یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:, :: 22:54 :: نويسنده : مهدخت نبوی دروغ های من و همسرم ! «تلفن همراه مرد زنگ میزند، مرد گوشی را برمیدارد و به اتاق دیگری میرود، پس از چند دقیقه برمیگردد. زن: «كی بود؟»، مرد: «صمدی، یكی از بچههای اداره بود» اما او دروغ میگفت؛ پشت خط خانم زمانی، منشی مدیركل بود.»
ما دروغ میگوییم تا از مسوولیت كارهایمان شانه خالی كنیم. از طرفی میدانیم دروغ گناه بزرگی است و دروغهای ما همیشه مصلحتی است، مصلحتی برای حفظ روابطمان با همسر و فرزندان و دور نگهداشتن خانه و خانواده از جر و بحث و...
با تمام این توجیهات، ما گاه در اموری دروغ میگوییم كه در صورت راستگویی هیچ خطری ما را تهدید نمیكند و تنها به خاطر عادت و از سر خود بازكردن برای توضیح بیشتر به همسر و فرزندمان دروغ میگوییم. «وقتی مرد از پشت خط میپرسد چرا گوشی را دیر برداشتی» زن براحتی میگوید؛ حمام بودم صدای زنگ را نشنیدم، در حالی كه در آشپزخانه مشغول خوردن میوه بود!»
یا وقتی زن با دیدن خراش نیمه عمیقی روی اتومبیل از مرد میپرسد، تصادف كردی؟ مرد شانه بالا میاندازد كه ماشین كنار خیابان پارك بود ، من هم در آنجا نبودم، كسی روی ماشین خط كشیده كه البته او دروغ میگفت، ماشین به در پاركینگ خورده بود.
بیشتر افراد دستكم روزی یكبار به همسرشان دروغ میگویند، آن هم برای مسائلی كه در صورت راستگویی هیچ خطری تهدیدشان نمیكند، چون به گفتن دروغ عادت كردهاند ، اما این عادت براحتی روابط زناشویی را تحت تاثیر قرار میدهند.
ش. الف، كارمند بانك و 37 ساله است. 2 فرزند 10 و 3 ساله دارد و در مورد این كه چقدر به همسرش دروغ میگوید، توضیح میدهد: « باید بگویم خیلی دروغ میگویم، چون حوصله توضیح دادن در مورد هر چیزی را ندارم. مثلا وقتی هر ماه به پدرم كمك مالی میكنم، به خاطر حفظ آبروی پدرم، دوست دارم همسرم چیزی نداند.» او میگوید: «من مطمئن هستم همسرم هم گاهی به من دروغ میگوید، البته من ناراحت میشوم ولی در مورد خودم فكر میكنم نباید به همسر همه چیز را راست و صادقانه گفت چون حریمها فرو میریزد.» از نظر او حریم، امور كاملا شخصی زوجهاست كه نیازی به دخالت طرف مقابل نیست و چون معمولا زنان و مردان دوست دارند از كار و حریم شخصی هم سر در بیاورند، چارهای جز دروغ نیست. دروغگویی این روزها به وسیلهای برای تنظیم روابط اجتماعی و خانوادگی تبدیل شده و همین مساله از كودكان ما دروغگوهای حرفهای میسازد. كوروش ابطحی ـ فروشنده لباس ـ بشدت با دروغ مخالف است، اما در توضیح بیشتر تایید میكند كه گاهی از روی عادت به اعضای خانوادهاش دروغ میگوید، «خیلیوقتها كه همسرم در محل كار به همراهم زنگ میزند، چون با دوستان و همكاران مشغول صحبت هستم، جواب نمیدهم، بعد میگویم كه صدای زنگ را نشنیدم، یا وقتی برای خرید میرویم، چون میدانم كه همسرم دست خالی به خرید نمیآید، میگویم پول كافی همراهم نیست تا او دست به كیف شود.» دروغگویی این روزها به وسیلهای برای تنظیم روابط اجتماعی و خانوادگی تبدیل شده و همین مساله از كودكان ما دروغگوهای حرفهای میسازد. ![]() چرا دروغ...؟ خیلی وقتها برای اثبات اعتماد به نفس و خودباوری دروغ میگوییم. دروغ میتواند نظر طرف مقابل را به ما جلب كند، مثل این كه پدر خانواده در جوانی خود لاف میزند كه به باشگاه بدنسازی میرفته و بدن ورزیدهای داشته است. همانطور كه گفته شد، برخی اوقات هم عامل دروغ جلوگیری از واكنشهای عصبی و غیرمنتظره همسر ماست. گاهی تصور میكنیم دروغ گفتن بهتر از تحمل واكنش غیرمنطقی همسرمان است. دروغ گفتن گاهی میتواند راه سرزنش و زخم زبان او را ببندد. از نگاه بعضی همسران، دروغ زمینه ایجاد پنهانكاری است، آنها به دلایل شخصی كه اغلب به زبان نمیآورند، ترجیح میدهند برخی مسائل را از همسرشان مخفی نگاه دارند. عاطفه كمیجانی در اینباره میگوید: «در ابتدای ازدواج همه چیز و همه اتفاقات را برای شوهرم تعریف میكردم، وقتی به دانشگاه میرفتم، وقتی به خرید یا خانه مادر و خواهرم میرفتم، تمام آنچه برایم پیش میآمده برایش تعریف میكردم، اما او سر هر قضیهای به من گیر میداد، چرا به آن مغازه رفتی؟ چرا با فلان كس صحبت كردی؟ چرا دیر آمدی؟ و ... به همین خاطر تصمیم گرفتم بخشی از اتفاقات را از او پنهان كنم تا اعصاب و روان سالمتری داشته باشم و او را هم كمتر عذاب بدهم.» گاهی هم دروغ میگوییم چون میخواهیم ترحم كنیم، نوعدوستی و علاقه به همسر و فرزندان منجر میشود دروغ بگوییم، اما معلوم نیست چرا بتدریج چنان به دروغگویی عادت میكنیم كه میدانیم آنها از عمل ما آزردهخاطر نمیشوند. دروغ گفتن هرچند ساده به همسر و فرزندان تابع عوامل متعددی است، اما اگر تبدیل به عادت شود، ترك آن بسیار دشوار است و به طور قطع تبعاتی خواهد داشت كه اولین آن از بینرفتن حس اعتماد متقابل بین همسران است. دروغ، آفت اعتماد و حسننیت دروغ گفتن هرچند ساده به همسر و فرزندان تابع عوامل متعددی است، اما اگر تبدیل به عادت شود، ترك آن بسیار دشوار است و به طور قطع تبعاتی خواهد داشت كه اولین آن از بینرفتن حس اعتماد متقابل بین همسران است. مریم طیبی، كارشناس ارشد مشاوره در این باره تجربیاتی دارد كه میگوید: خیلی از زوجها همدیگر را وادار به دروغگویی میكنند، متاسفانه برخی از ما ظرفیت شنیدن حرف راست و درست را نداریم و با شنیدن آن، بلوا به پا میكنیم . مثلا چندی پیش، خانمی با اتومبیل همسرش تصادف میكند و به خاطر این كه همسرش به او زخمزبان نزند، میگوید مقصر راننده ماشین دیگر بوده، اما وقتی مرد میفهمد كه مقصر زن بوده، این اختلاف ساده ـ كه شاید برای هر كسی اتفاق بیفتد ـ به درگیری لفظی و فیزیكی تبدیل میشود كه كار آنان را به دادگاه میكشاند. طیبی، دروغگویی زوجین را عاملی برای از سر بازكردن طرف مقابل تعریف میكند. به عقیده او، این عادت در مردان نمود بیشتری دارد. او توضیح میدهد: وقتی دو طرف از ابتدا به هم اعتماد نداشته باشند، با دروغ سعی در تنظیم روابط بین خود دارند. در حالی كه در بیشتر موارد باعث تشدید اختلافات میشود. به گفته این روانشناس، متاسفانه همه چیز از عادت به دروغهای بسیار ساده آغاز میشود. دروغهایی مثل این كه خواب بودم، در ترافیك ماندم، گم كردم، نمیدانستم، توجه نكردم و... تبدیل به گفتمان رایج بین افراد میشود و آنها از گفتن آنچه در ذهن دارند و واقعی است طفره میروند. بتدریج این طفرهها بین اعضای خانواده یعنی همسران شكافی میسازد كه هر روز عمیقتر میشود.طیبی همچنین به تاثیر این دروغها در بین فرزندان خانوادهها هشدار میدهد و والدین را از تبدیل به عادتشدن آن بین كودكان برحذر میدارد.
با دروغگویی همسرمان چه كنیم؟ «صداقت» جدای از شعار و ژستهای رایج، شرط بقای یك خانواده است. اما در بسیاری موارد دروغ از یك امر بیاهمیت به بحرانی جدی تبدیل میشود كه ریشه اعتماد و حسننیت را بین همسران خشك میكند. در مواجهه با چنین وضعیتی معمولا روانشناسان یا مشاوران خانواده پیشنهاد میكنند كه سوزنی به خود بزنیم و رفتار خود را مرور كنیم. در بسیاری موارد همسر ما به خاطر امنیت خاطر به ما جواب سر بالا میدهد، چون میداند به او سختگیری میكنیم. اكبر نصیحت، مشاور تربیتی یك مدرسه در مقالهای مهمترین علت دروغگویی در فرزندان را عادت، ترس، الگوبرداری و پیشخوانی رفتار بزرگترها عنوان میكند و مینویسد: كودكان ما قادر به تشخیص بین دروغ مصلحتی و غیرمصلحتی نیستند و اصل دروغگویی را میآموزند. او معتقد است: بسیاری از كودكان و نوجوانان پس از الگوبرداری از والدین براحتی رفتار آنان را میخوانند و چون پیشبینی میكنند پدر و مادر رفتار خشنی در برابر اشتباه آنان خواهند داشت، به دروغگویی پناه میآورند، این در حالی است كه به تدریج چنین روشی در درونشان به عادت تبدیل میشود و از این جهت نوعی اختلال رفتاری تلقی میشود. از نظر او، خانواده، مدرسه و گروه همسالان در ایجاد و خلق این عادت شانه به شانه هم حركت میكنند. به هر حال بسیاری از ما به دروغگویی خو گرفتهایم. آنقدر كه حتی ابراز عشق به همسرمان بوی دروغ میگیرد و مانند چوپان دروغگو حتی اگر راست هم بگوییم، كسی به حرفمان اعتماد نمیكند.
بنابراین برای كاهش اثرات این عادت زشت بهتر است: ـ از ترك دروغهای ریز و ساده شروع كنیم. ـ در صورت بروز اشتباه همسر و فرزندانمان، موضع نرمتری بگیریم تا او وادار به دروغ نشود. ـ بیشتر استدلال كنیم تا زخم زبان بزنیم. ـ پای حرف راستمان بمانیم، حتی اگر به ضررمان باشد. ـ تحملمان را برای شنیدن حرف راست بالا ببریم تا طرف مقابل مجبور به دروغ نشود. ـ و بالاخره این كه بر سر هم غر نزنیم، بهانهجویی عامل گرایش به دروغ است.
چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : مهدخت نبوی
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب نويسندگان |
||
![]() |