سادگیهای خاکی رنگ
نویسنده: دکتر حناساب زاده اصفهانی مادر يا پدر بودن هميشه با واژههاي خوشرويي، خوشزباني و خوشرفتاري، مهربان بودن يا با گذشت و دلسوز بودن همراه است. در بهترين حالت، مادر شوهر و مادر زن بودن و پدر شوهر و پدر زن بودن هم با همين واژهها مانوس است اما هميشه چنين نيست يا لاقل ديدگاه زن و مرد ممکن است از والدين همسر خود چيز ديگري باشد. با چه کسي ازدواج کنم که در آينده با خانوادهاش کمتر مشکل داشته باشم؟ اولين قدم براي داشتن يک زندگي خوب در كنار همسر و خانوادهاش، اين است که تا حد امکان همسرمان را از يک سطح برابر با خود انتخاب کنيم. يعني بهتر است با کسي ازدواج کنيم که خود و خانوادهاش از نظر اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و اعتقادي، تحصيلي و... شبيه خانواده خودمان باشد. در بررسيهاي علمي مشخص شده است هرچه شباهت خانوادهها بيشتر باشد، ازدواج موفقترخواهد بود چون در اين صورت نظام رفتارها، سيستم ارزشي - عقيدتي و نيز شيوه زندگي زن و مرد بيشتر شبيه يکديگر است و با کم بودن تفاوتها، اختلاف در نظرها و سليقهها نيز کمتر ميشود و به اين ترتيب احتمال پيدايش بسياري از مشاجرهها، به خصوص آنهايي که ناشي از تربيتها و نگرشهاي متفاوت به زندگي هستند، کمتر خواهد شد. واکنشهاي درست و نادرست به بدرفتاري خانواده همسرم چيست؟ بگومگو، سرزنش، قهر، بيتوجهي، بيتفاوتي، توهين و دشنام دادن به والدين همسر رفتارهايي هستند که سرانجام نهتنها باعث تيره شدن روابط با خانواده همسر بلکه با خود همسر نيز ميشوند. در مقابل اين واکنشهاي غيرمنطقي، طيفي از رفتارهاي درست قرار دارند مذاكره و صحبت درباره امري که ايجاد دلخوري كرده و تلاش براي حل مساله به جاي قهر، پذيرفتن افراد همان طوري که هستند، بخشش و رها کردن به جاي فراموش نكردن اتفاقي که باعث دلخوري شده است و.... اگر مادرزن يا مادرشوهرتان حرفي ميزند يا رفتاري دارد که باعث ناراحتي يا عصبانيت شما ميشود، عاقلانهترين واکنش اين است که ابتدا خشم خود را مديريت کنيد. با اين کار احتمال اينکه بتوانيد در يک رابطه احترامآميز و با تنش کمتر مشکل خود را با او حل کنيد و به تفاهم برسيد، بيشتر ميشود. والدين همسرتان را با والدين خود مقايسه نکنيد و آنها را به رخ والدين همسرتان نکشيد. به والدين همسرتان نشان دهيد که دوستشان داريد. حتي اگر مجبور شديد رابطه خود را با آنها کم کنيد، طوري رفتار نکنيد که انگار به دليل تنفر از آنها چنين کاري را انجام دادهايد. تلاش کنيد رفتار مودبانهاي با آنها داشته باشيد. اگر کمکي از دستتان بر ميآيد، برايشان انجام دهيد، اما در عين حال فاصلهها را حفظ کنيد به خصوص اگر از آنها دلخوريد، قرار نيست کاملا با آنها يکي شويد. حتي اگر احساس ميکنيد در حقتان ظلم شده است، جواب بدي را با بدي ندهيد و در پي يافتن فرصتي براي تلافي يک کنايه يا نيش زبان نباشيد. خانواده همسرم در زندگي خصوصي ما دخالت ميکنند. آيا ميتوانم از همسرم بخواهم رابطهاش را با آنها قطع کند؟ بهتر است تا حد امکان تلاش نکنيم همسرمان را از خانوادهاش دور کنيم چون اين اقدام ميتواند آسيب رواني شديدي به او وارد كند و اين آسيب حتي در زندگي مشترک ما نيز اثر منفي ميگذارد. حتي اگر زن يا مرد خودشان رابطهشان را با والدين همسرشان قطع کردهاند، نبايد محدوديتي براي رفتوآمد او با خانوادهاش قائل شوند مگر در مواقعي که مشخص شود چنين رفتوآمدهايي واقعا به وي يا زندگي مشترک آسيب جدي وارد ميکند که البته تشخيص اين امر با رواندرمانگر خانواده است. چگونه به والدين خود اجازه ميدهيم کنترل زندگي مشترکمان را به دست گيرند؟ 1. رفتوآمدهاي زياد و بدون برنامه و ماندن براي زمان طولاني در خانه يکديگر وقتي ضرورتي براي اين كار وجود ندارد. 2. مشورتهاي بيش از حد به خصوص در مورد مسايل خصوصي. 3. گرفتن کمکهاي مالي از خانواده مخصوصا وقتي واقعا نيازي به آنها نيست و اين كار فقط براي رفاه بيشتر، انجام ميشود. 4. جو ناآرام خانه و مشاجره زياد با همسر که ناخواسته باعث دخالت خانواده همسر براي کنترل اوضاع ميشود. 5. در ميان گذاشتن مشکلات زندگي با والدين که باعث دخالتهاي بعدي خواهد شد. 6. نبود مرزبنديهاي مشخص در مورد نقش والدين در زندگي مشترک يا قوانين ارتباط با آنها. مثلا نبود مرز مشخصي براي اينکه هرچند وقت يکبار با والدين خود رفت و آمد کنيد. نظرات شما عزیزان: ..
![]() ساعت7:55---15 اسفند 1391
سلام . بازم براتون آرزوی شادی میکنم.در پاسخ به دردو دلم نکته خوبی رو اشاره کرده اید. آره باید در مقابل افراد خاص تحمل خودمو بیشتر کنم. چیزی که مشاور قبلی نگفت وبرا همین بود که در قبال این افراد من دچار عذاب وخستگی روحی میشدم. دوست دارم وموفق باشید.
پاسخ:سلام،شما هم موفق باشید. ..
![]() ساعت8:25---8 اسفند 1391
سلام .براتون آرزوی شادی میکنم. واما من برا دیگران احترام زیادی قائل هستم ومخصوصا کسانی رو که دوسشون دارم حال اگه طرف مقابلم رفتاری کند که در ست نباشد اول مودبانه ویا کمی تند جوابشو میدم طرفم اگه آدم زرنگی باشه سریع خودشو جمع میکنه وطوری وانمود میکنه که خودم هم مقصرم وخودشو ناراحت نشون میده ومن خیلی اذیت میشم وپیشقدم برا معذرت خواهی وسعی میکنم از دلش در بیارم با اینکه مقصر نیستم چون دوسش دارم ونمیخوام ازم ناراحت باشه . (میخواد همسرم ویا خواهر شوهرم ِ یا دوستم یا استادم باشه) میدونم شاید تو این مسیر اشتباهاتی رو هم مرتکب باشم. سوالم اینکارم اشتباه ست؟ یاداوری میکنم که این رفتارو فقط برا کسانی که قابل احترامند انجام میدم.در ضمن خانم عزیز در دید دیگران من بسیار مهربانم . اما خبر ندارند که در دلم غم بسیار دارم و غمگینم پیش مشاور رفتم نظرش اینکه انسان موفقی هستم ونباید به رفتار دیگران در قبال خودم اهمیت بدم. ولی من موافق حرفش نیستم .چون این دیگران همونایی هستند که من دوسشون دارم.
پاسخ:سلام دوست خوبم...خیلی خوب است که آدم در قالب ادب حرفش را بزند ،اگر مطمئن هستید که حق با شماست نیازی به عذرخواهی زیادی نیست،اما گاهی بهتر است در مقابل افراد خاصی چون استاد یا پدر و مادر کمی دندان روی جگر بگذاریم و تحملمان را بیشتر کنیم تا نیازی به عذرخواهی نباشد...همه ما غم داریم و اینکه بتوانیم در ارتباط با دیگران شاد باشیم خود موفقیتی است که به شما کمک میکند لحظات بهتری برای خود بسازید و از نظر من عالی است که با وجود غم بسیار دیگران شما را فرد شادی بدانند...شاد باشید و دیگران را شاد کنید،غم ها میگذرد،یادت باشد همه چیز به نوع نگاه ما بستگی دارد،آسان بگیری آسان می شود... ![]() ساعت14:44---5 اسفند 1391
با سلام و عرض ارادت.فقط میتونم بگم خیلی مهربانی اجر شما با اباعبدلله.من وبلاگ شما و ونظرات دوستان را همیشه دنبال میکنم فقط دلسوزی و حس خواهرانه ی شما باعث شد که تحریک شم و برایتان بنویسم و بگویم خوشبحال فرزندی که شما مادرش هستید و اما مشکل من خانم نبوی من با مردی ازدواج کردم که روز به روز به دلیل بی تفاوتی هایش به زندگی نسبت بهش دارم سرد میشوم هرچند که قلبا دوستش دارم احساس میکنم یه افسردگی دارد و همین باعث شده که خودش را با وجود اینکه دکتر هم هست خیلی کوچک و حقیر ببیند و اعتماد به نفس ندارد و من هم انقدر عصبی میشم که مدام کارم شده غر زدن و نق نق کردن از دستش.1-نمیتوانم او را تشویق کنم به انجام کاری و یا 2-در او اعتماد به نفس ایجاد کنم چه برسه که3- تقویت اعتماد به نفس هم براش کنم.(من هم دارد مثل خودش میکند).خانم نبوی من مادر و خواهر ندارم که راهنماییم کنن تو انبوه مشکلاتی باهاشون برخورد میکنم و الگویی نداشتم شمارا به آبروی زهرا راهنماییم کنید.شما بشید خواهر و مادر من.بعد خدا فقط شوهرم را دارم نمیخوام زندگیم سرد و خاموش شه.خانم نبوی 4-من بلد نیستم با شوهر رفتار کنم مردا خیلی بیچیده اند.5-نمی دونم از صبح که از خواب بلند میشم تا شب چه کارایی کنم.نمیدونم زن های دیگه چکار میکنند که این قدر شوهراشون دوستشون دارد.تا دختر بودم برای بابام کار میکردم توقع زیادی نداشت اما شوهر با بابا فرق داره.سن من هم 23 هست.مرسی عزیزم.راسی خانم نبوی ....
پاسخ:سلام دوست خوبم.از ابراز مهربانی و لطف شما سپاسگزارم.انشاالله که هیچ وقت زندگی شما سرد نخواهد شد چرا که نسبت به آن بی تفاوت نیستید.این روزها اکثر آدمها به دلیل مشکلات و سختی های زندگی این حالت افسردگی را دارند اما شما چرا نمیتوانید او را تشویق کنید؟یک همسر مهزبان باید همیشه برای گرمی بخشیدن به زندگی پیش قدم باشد.اگر بتوانید با هم به یک مشاور خوب رجوع کنید بسیار عالی است.سعی میکنم مطلب بعد را مرتبت با مشکل شما در وبلاگ بگذارم./font> عیدی
![]() ساعت8:56---5 اسفند 1391
سلام خانم عزیز. پسرم دوازده سالشه ازم میپرسه چرا میگن این بچه به پدرش رفته اون یکی به مادرش؟ویا اینکه چرا آقا محمد خان نمیتونسته بچه دار بشه مامانا بچه دار میشن چه ربطی به پدر دارد؟ از پسرم پرسیدم به نظرت نقش پدر چیه؟ گفت:پدر محافظ خانواده ودرامد خانواده به عهده اوست.به نظرتون خانم عزیز چه جوابی بهش بدم؟
پاسخ:سلام دوست خوبم. در ارتباط با این سوال هم حتما به وبلاگ رجوع کنید،مطلب بعد را به این موضوع اختصاص میدهم. ...
![]() ساعت17:55---3 اسفند 1391
سلام.مرسی.اما باور کنید این راه حل ها موقتی هستن مگه یک زن یا مرد چقدر اعصاب داره که بخوان هم زن یا مردش را تحمل کنند و هم با بدبختی تمام بخوان هم را خوشبخت کنن و هم کابوس هایی چون مادر زن یا مادر شوهر نفهم را.
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 18:48 :: نويسنده : مهدخت نبوی
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب نويسندگان |
||
![]() |