سادگیهای خاکی رنگ


اين مقاله از کتاب را به اين منظور نوشته ام که مانند کتابچه ي راهنمايي باشد، زيرا که شما در برقراري ارتباط با مردها به آن نياز داريد. اين مقاله محتوي رازهايي است درباره ي نحوه ي تفکر، گوش دادن، ابراز افکار و احساسات مردها که اتفاقاً در زندگي خودم بسيار با ارزش و مفيد بوده است و مي دانم که در زندگي شما نيز تأثير خوبي خواهد داشت.
سه راز درباره ي برقراي ارتباط با مردها:
1-اشتباه هايي که زن ها به واسطه ي عدم درک و برداشت صحيح از اين
عادت هاي ارتباطي مرتکب مي شوند.
2-واکنش مردها در قبال اين اشتباه هاي زن ها.
3-راه حل هايي براي گشودن راز ها و روش هاي جديدي ازارتباط.
مطالعه ي اين سه راز و به کار بردن اين راه حل ها در ارتقاء و بهبود سطح روابط شما با مردها اثراتي فوري خواهند داشت.

راز ارتباطي شماره ي 1:


مردها هنگامي بهتر ارتباط برقرار مي کنند که بتوانند روي مکالمه خود با شما تمرکز کنند.
مي دانيد که مردها هدف دارتر هستند وهنگامي احساس و عملکرد بهتري دارند که از قبل حدود و ثغور مکالمه را بشناسند و اطلاعات کافي را در دست داشته باشند.بدين ترتيب، احساس مي کنند روي هر مورد رفتاري کنترل کافي دارند.به همين دليل نيازمندند به هنگام صحبت و گفتگو با شما تمرکز کافي داشته باشند.آنان دوست دارند، بدانند هدف از اين صحبت چيست و اين که از آن چه مي خواهيد اين باعث مي شود هنگامي که با شما صحبت مي کنند، بدانند چکار مي کنند.

اشتباه هايي که زن ها مرتکب مي شوند


در خواست هاي ما زن ها به کرات واضح نيست، نبوده و گنگ و مبهم هستند. به عنوان مثال مي گوييم:
•«بيا با هم صحبت کنيم.»
•«عزيزم، فکر مي کنم ما بايد راجع به رابطه مان صحبت کنيم.»
•«بيا کمک کن، ببينم شغلم را بايد چکار کنم.»
چنين در خواست هايي بسيار گنگ و مبهم هستند و حالت هاي متفاوتي را مي توان براي مفهوم آن ها در نظر گرفت. اين در خواست هيچ جهت خاصي را به همسر شما ارائه نمي دهند و حدود خاصي که گفتگو، بايد در چهار چوب آن صورت بگيرد را نيز نمي رسانند. اين حالت مردها را معذب مي کند. گويي که مي بايست حتماً آن چه را که از آن ها مي خواهيد (و نمي دانند که چيست) به شما بدهند و بايد هم درک نمايند خواسته ي واقعي شما چيست و آن را نيز برآورده کنند!
در اين گونه موارد، مرد احساس مي کند، روي هيچ موردي کنترل ندارد و احساس اجبار و فشار مي کند، اما قوانين بازي را هم نمي داند و اين برايش ناامني و عدم اطمينان به همراه مي آورد؛ اما زن ها اين مشکل را ندارند. اين بدان علت است که:
زن ها «فرآيند مدار»هستند و مي بايست حتماً به نتيجه اي برسند.
دو زن مي توانند به راحتي بنشينند و بگويند:«بيا با هم حرف بزنيم.» و اصلاً ناراحت نمي شوند، اگر ندانند راجع به چه موضوعي مي خواهند صحبت کنند يا که هدف از صحبت چيست آن ها از فرآيند ابراز کردن خودشان لذت مي برند، اما از نظر بسياري از مردها، اين فقدان ساختار، بسيار نگران کننده و آزار دهنده مي باشد.

واکنش مردها


ممکن است همسرتان علاقه اي به تعقيب اين نوع گفتگو ها از خود نشان ندهد؛ ممکن است در مقابل صحبت کردن با شما، از خود مقاومت نشان دهد؛ ممکن است در تلاش براي منصرف کردن شما از ادامه ي مکالمه، با شما مشاجره کند؛ اين امکان وجود دارد که صحبت کردن با شما را مرتباً به تعويق بياندازد، ممکن است چنين فکر کند که «حواس پرت»هستيد و نمي دانيد چه مي خواهيد بگوييد و زياد جدي به صحبت هايتان گوش ندهد.

راه حل:


1-هنگامي که مي خواهيد با نامزد يا همسر خود به صحبت بنشينيد، به او «خط»بدهيد و بگوييد: مي خواهيد راجع به چه موضوعي با او صحبت کنيد، به چه نتيجه اي برسيد و اين که چه انتظاري از او داريد. به عنوان نمونه:
•«عزيزم، بيا امشب کمي با هم صحبت کنيم.از هفته ي پيش که مادرت به ديدن ما آمد، اصلاً با هم صحبت نکرديم. چرا به من نمي گي نظرت راجع به آمدن مادرت چي بود؟ بعداً من هم نظرم را بهت مي گم. با اين کار يک بار ديگه که به ديدن مان بياد، مي تونيم رفتار بهتري داشته باشيم.»
•«جيم، مي خوام راجع به رابطه خودمان باهات صحبت کنم. شش ماهه که ما نامزد شديم و فکر مي کنم وقتش رسيده که نکات قوت و ضعف رابطه مون را ارزيابي کنيم. فکر مي کنم از اين راه مي تونم، احساس امنيت بيشتري داشته باشم و بفهمم که توي کدام يک از زمينه ها نياز به تلاش بيشتري داريم.»
•«هري، مي خوام به من کمک کني، بفهمم چه طوري مي تونم با رئيسم کنار بيام.اين اواخر خيلي اضافه کاري کردم. يواش يواش از اين کار خسته شدم. نمي دونم چطوري اين موضوع را با او در ميون بذارم.فکر کردم اگه نظر مرد ديگه اي را هم بدونم، مي تونم تصميم بهتر و عاقلانه تري بگيرم.»
در هر يک از نمونه هاي فوق، زن ها به شوهران خود نقطه ي تمرکز مشخص و واضحي را ارائه داده اند. به جاي آن که بگوييد: «بيا راجع به آمدن مادرت صحبت کنيم.» يا «بيا راجع به رابطه مان صحبت کنيم.»، يا «در رابطه با شغلم به کمک احتياج دارم.»
در اين جا مرد، هدف از مکالمه را مي داند و احساس آرامش بيشتري خواهد کرد.
2-از شوهر خود بپرسيد. سؤال کردن از همسرتان به مکالمه شکل داده و به او کمک مي کند، تا ساختار واضحي را براي آن در ذهن خود ترسيم کند. هرچه پرسش هاي شما خصوصي تر باشند، بهتر است.
روش اشتباه: کار چطور پيش رفت؟
نامزد يا همسرتان در مقابل اين سؤال، خلاصه ترين پاسخ ممکن را انتخاب مي کند:
نظير:«بد نبود.»
روش درست: «عزيزم، پروژه ي جديد که داري چطوري پيش مي ره؟ به همون سختي که فکر مي کردي؟»
روش اشتباه: «جيم، فکر مي کنم بايد راجع به رابطه مون باهات صحبت
کنم.»
در اين جا جيم احساس خواهد کرد که او را زير «ذره بين» گذاشته ايد و احتمالاً جواب خواهد داد: «چرا؟ مگه اتفاق خاصي افتاد؟» احساس خواهد کرد که مي خواهيد از او بازجويي کنيد و سپس او را محکوم نماييد.
روش درست: «جيم: فکر مي کنم مي باست راجع به رابطه مون صحبت کنيم. شش ماهه که نامزد شديم. فکر مي کني نقاط قوت و ضعف رابطه ي ما چيه؟ دوست داري رابطه مون به چه سمتي ادامه پيدا کنه؟»
روش نادرست: «هري، در رابطه با رئيسم به کمکت احتياج دارم.» هري احساس خواهد کرد از او مي خواهيد تا مشکلتان را حل کند و سريعاً احساس بدي خواهد کرد.
روش درست:«هري، با رئيسم مشکلي پيدا کردم (مشکل را براي او توضيح دهيد.) فکر مي کني مي بايست مقابلش بايستم يا با ارشدم صحبت کنم؟ اگه تو جاي من بودي چکار مي کردي؟»
3- از خط دادن به او، به عنوان روشي براي مطالبه خواسته هاي خود استفاده نکرده، رک و راست صحبت کنيد. يکي از بدترين عادت هايي که زن ها دارند، اين است که در روابط خود با مردها رک و راست نيستند. در پرده ي ابهام وارد گفتگو شدن و امتحان کردن او، با پرسيدن نظراتش درباره ي مسايل ديگر، همگي از جمله اين روش ها هستند. زن ها به اين دليل اين طور صحبت مي کنند، زيرا که نمي خواهند ريسک کرده و نظر خودشان را مستقيم بيان نمايند.
صحبت هاي مبهم، نامفهوم و سربسته درباره ي علت ناراحتيمان، يکي ديگر از اين روش ها است. به جاي آن که رک باشيم و بگويي: از چه موردي ناراحت هستيم؛ تمامي اين راه کارها بسيار فريبکارانه بوده و باعث خواهد شد، مردها احساس کنند زن ها آن ها را بازي مي دهند. اين موضوع بسيار آن ها را عصباني مي کند. يک بار مردي مي گفت: «هنگامي که همسرم مستقيماً نمي گويد که از چه موردي ناراحت است و همه اش «به در مي گويد تا ديوار بشنود» خيلي عصباني مي شوم. مي دانم چه موردي را مي خواهد بگويد، اما روشي که بر مي گزينند، باعث مي شود، احساس کنم مرا احمق مي پندارد، يا اين قدر ساده ام که مي تواند مرا بازي بدهد. اي کاش مستقيماً مي گفت: چه در سرش مي گذرد.»
توصيه ي اين مرد را بپذيريد.با مرد زندگيتان رک و راست باشيد. بدين روش آن ها هدف از مکالمه را خواهند فهميدو با احساس امنيت بيشتري با شما صحبت خواهند کرد.

راز ارتباطي شماره ي2:


مردها فرآيند تفکر را دروني کرده و فقط نتيجه ي پاياني را با شما در ميان مي گذارند.
مي بايست تا به حال دريافته باشيد که مردها چنين آموزش ديده اند که بايد تمامي جواب ها را بدانند و ترس، عدم اطمينان و يا ترديد خود را به شما نشان ندهند. نتيجه ي چنين حالتي آن است که مردها مراحل مختلف فرآيند تفکر را دروني کرده و تا موقعي که به نتيجه، يا راه حلي نرسيده اند، پاسخي به شما نمي دهند. به ياد دارم مردي مي گفت: «ما مردها احتياج داريم روي مسايل کمي بيشتر تأمل کنيم. در ضمن مردها اين کار را نيز در سکوت انجام مي دهند.»فراموش نکنيد:
مردها راه حل مدار هستند.
مردها ترجيح مي دهند، فقط هنگامي خود را ابراز کنند که پاسخ و يا راه حل را از قبل بدانند. از آن جا که اين کار را نيز در سکوت انجام مي دهند، هنگامي که نظري از او مي خواهيد يا راجع به رابطه تان سؤالي از او مي کنيد، اين طور جواب مي دهد:«بگذار راجع به آن فکر کنم.» او دوست ندارد جوابي به شما بدهد که اشتباه باشد. هنگامي که براي نوشتن اين کتاب با مردها مصاحبه مي کردم، هميشه در مقابل پرسش هايم کمي وقت مي خواستند، انگار که بايد حتماً پاسخ درستي بدهند. اين بود که سريعاً مي گفتند: «اجازه بدهيد کمي راجع به آن فکر کنم.»

اشتباه هايي که زن ها مرتکب مي شوند


(ما با صداي بلند فکر مي کنيم!)
«از اين که همسرم دهانش را باز مي کنه و هرچي تو سرش مي گذره را با صداي بلند بيرون مي ريزه، بدم مياد.»
«مي دونيد چه چيزي منو خيلي عصباني مي کنه؟ وقتي زن ها از يک يک مراحل حل مشکل، با صداي بلند مي گذرند. تمامي کارهايي که مي بايست اون روز انجام بدهند را ليست مي کنند. اين باعث مي شه، از اتاق فرار کنم.»
نظير اين گفته را بارها در مصاحبه هايم با مردها شنيده ام. مشکل تفاوت هايي است که بين مردها و زن ها وجود دارد. مردها «راه حل مدار» و زن ها «فرايند مدار» هستند. در زير تفاوت هاي نحوه ي گزارش اطلاعات واحد، توسط يک مرد و يک زن آورده شده است. ببينيد که چگونه اطلاعات به دو طرز کاملاً متفاوت ارائه داده مي شوند:
جودي مشغول صحبت با همسرش باب مي باشد:«بذار ببينم، مي خوام کت و شلوارت را به خشک شويي ببرم.البته مي خواستم ديروز اين کار را بکنم، اما جلسه خيلي طول کشيد. چون که فروشگاه نزديک خشک شوييه، از اون جا سري به فروشگاه مي زنم، تا ببينم مي تونم شلواري را که هفته ي پيش برات خريده بودم، پس بدم.همون شلواري که کمي پارگي داشت. بذار ببينم شايد هم اول بتونم به فروشگاه برم، چون که اين موقع روز خلوت تره و بعد از اون به خشک شويي برم. چون اين موقع روز جاي پارک پيدا کردن توي پارکينگ، خيلي مشکل تر مي شه.آه، داشت يادم مي رفت، به سيدني قول دادم که شماره تلفن دکتر مو بهش بدم، بهتره اون را جايي بنويسم.راستي دفترچه تلفنم را کجا گذاشتم؟عزيزم دفترچه ئ منو جايي نديدي؟ بذار ببينم؛ آخرين باري که اونو ديدم، موقعي بود که توي آشپزخانه داشتم با تلفن حرف مي زدم.»
باب مشغول صحبت با همسرش جودي است:«عزيزم امروز کمي کار دارم، بنابراين کمي ديرتر به خونه مي رسم.»
آيا شما نيز از خواندن صحبت هاي باب ناراحت شديد؟ اتفاقي که در اين جا مي افتد اين است که:
زن ها يک يک مراحل فرآيند تفکر خود را با صداي بلند طي مي کنند.
ممکن است زن ها حتي متوجه نباشند که چنين رفتار مي کنند. واقعيت امر آن است که جودي حتي نمي خواست تمامي اين اطلاعات را با شوهرش در ميان بگذارد، اما براي او خيلي ساده بود که برنامه روزانه اش را هنگامي که مرحله به مرحله راجع به آن فکر مي کند (با صداي بلند!)را به باب بگويد.به طوري که صداي فکر کردن خودش را هم مي شنود و اين در حالي است که در تمام اين مدت، باب آن جا نشسته و به اين فکر مي کند که مردهاي بيچاره در اين گونه مواقع بايد چکار کنند؟

واکنش مردها


واکنش اغلب مردها درست به مانند واکنش باب مي باشد. او در حالي که آن جا نشسته پيش خود فکر مي کند:
«زن ها به راستي زياد حرف مي زنند!»
منظور واقعي مردها ازاين گفته، آن است که زن ها بيش از آن چه که مردها دوست دارند و مايل هستند بشوند، افکار و احساسات خود را بر زبان مي آورند. براي ما زن ها اين حالت کاملاً طبيعي است، در حاليکه براي مردها کمي زيادي به نظر مي رسد.

«برو سر اصل مطلب!»


آيا تا به حال برايتان پيش آمده هنگامي که داريد افکار و احساسات خود را ابراز مي کنيد، شوهرتان در صندلي خود «وول»بخورد و در حالي که بي صبر و کم طاقت شده به شما بگويد: «عزيزم، ميشه زودتر بري سر اصل مطلب؟»
احساس مي کنيد نمي خواهد به صحبت هاي شما گوش کند و براي احساساتتان اهميتي قائل نيست، اما احساس واقعي او اين است که شما او را با اين صحبت هاي طولاني شکنجه مي کنيد.
شايد حال که مي دانيد مردها راه حل مدار هستند، بتوانيد اين موضوع را بهتر درک کنيد. مردها در هر مورد به دنبال «اصل مطلب» و «لب کلام» هستند. آن ها دوست دارند احساس واقعي شما را ظرف تنها بيست و پنج کلمه يا حتي کمتر بشنوند. آن چه که مردها نمي توانند درک کنند، اين است که صرف صحبت درباره ي احساسات براي ما زن ها بخشي از فرآيند حل و فصل آن احساسات است و اين که خود صحبت کردن به ما کمک مي کند، تماس و درک بهتري از احساساتمان داشته باشيم. مردها مي خواهند اين فرآيند را اول در سرشان طي کنند و بعد به نتيجه و راه حل برسند، اما زن ها فرآيند مدارتر بوده و در حين همان صحبت کردن به راه حل مي رسند.

اشتباه هايي که زن ها مرتکب مي شوند


زن ها با صداي بلند از مشکلاتشان شکايت مي کنند و فراموش مي نمايند، بگويند: براي يافتن راه حل چندان هم عاجز و درمانده نيستند. به همين خاطر مردها زن ها را متهم مي کنند که نق نقو هستند و زياد از حد گله و شکايت دارند.برخي زن ها در پاره اي از اوقات، بازي «قرباني» را انجام مي دهند. مدام نق مي زنند و براي تغيير شرايط زندگي، يا حل مشکلاتشان تلاش نمي کنند و برخي ديگر مسئوليت مشکلات خود را به عهده مي گيرند. گرچه ممکن است با صداي بلند نيز از آن شکايت کنند، در حالي که مردها گله و شکايت خود را «درون ريز»مي کنند.

واکنش مردها


هنگامي که مردي شاهد است زني افکار و احساسات منفي خود را با صداي بلند بيرون مي ريزد، نمي داند اين روشي است براي تخليه ي روحي و احساسي او. مرد حتي نمي تواند بفهمد چگونه همسرش با همين حرف زدن در جهت حل و فصل مشکل خودش، قدم بر مي دارد.
اين حالت مرد را سرد کرده و باعث مي شود فرض را بر اين بگذارد که همسرش تا ابد به صحبت کردن ادامه خواهد داد. چون که نمي تواند راه حلي براي مشکل خود بيابد، احساس مي کند، مسئول است مشکلش را برايش حل کند و به کمک او بشتابد.

راه حل:


1-اين راز را با همسرتان در ميان بگذاريد و نحوه ي تفکر با صداي بلند را که خصيصه ي زنان است، برايش توضيح دهيد و به او بگوييد:او و نحوه ي تفکرش درباره ي مسايل را نيز درک مي کنيد.من خود نيز اين کار را کرده ام. هر بار که مي خواهم با صداي بلند فکر کنم، همسرم به من نگاه مي کند و هر دو شروع به خنديدن مي کنيم. منظورم اين نيست که زن ها نبايد با صداي بلند فکر نمايند، اما صحبت با همسرتان در اين باره مي تواند شرايط را براي هر دوي شما راحت تر کند.
2-هنگامي که راجع به مشکلي با همسرتان صحبت مي کنيد، به او وقت بدهيد به راه حلي برسد.به عنوان مثال: تصور کنيد با همسر خودمشغول برنامه ريزي براي تعطيلاتتان هستيد و مي خواهيد به اين نتيجه برسيد که آيا پنجشنبه شب حرکت کنيد يا جمعه صبح؟
روش نادرست: «راجع به تمامي حالت هاي ممکن با صداي بلند فکر مي کنيد و مزايا و مضرات هر يک را به تفصيل بر مي شماريد و اين فشار را بر روي همسرتان اعمال مي کنيد که فوراً به شما جواب دهد.
روش درست: اطلاعات را با همسرتان در ميان مي گذاريد و از او مي پرسيد که:«آيا دوست داري الان راجع به آن صحبت کنيم، يا ترجيح مي دهي کمي فکر کني و جوابت را بعداً به من بدهي؟»
اين حالت به همسرتان فرصت مي دهد، بدون احساس جبر و ترس از اين که مبادا پاسخ غلطي بدهد، با وقت کافي، راجع به اطلاعات داده شده تأمل کند. دادن اين حق انتخاب به همسرتان که چه وقت پاسخ دهد، در او اين احساس را به وجود مي آورد که آزاد است، به علاوه از طرف شما نيز احساس کنترل و تحت فشار بودن نيز نخواهد داشت و از دستتان عصباني نبوده و لجبازي نخواهد کرد.
3-وقتي مي خواهيد به منظور حل مشکل و يا مسئله اي ازموردي شکايت کنيد، از قبل به نامزد يا همسرتان اطلاع بدهيد، تا که از قبل بداند.

راز ارتباطي شماره ي 3:


مردها به همان راحتي و سادگي ما زن ها با احساسات خود در تماس نيستند. اين عادت همسرم مرا ديوانه کرده است. مثلاً مي دانم از موضوعي ناراحت است اما وقتي از او مي پرسم که موضوع چيست، جواب مي دهد، «هيچي» چرا برقراري تماس با احساساتش براي او تا بدين اندازه مشکل است؟»
«من و نامزدم هميشه سر يک موضوع دعوا مي کنيم. مي خواهم راجع به رابطه مان با او صحبت کنم اما اوهمواره سرباز مي زند. تمام درونيات خود را براي او بيرون مي ريزم اما او فقط آنجا مي نشيند و پاسخي نمي دهد. دست آخر سر او داد مي زنم که مردي سرد و بي احساس است و آنگاه دعوا شروع مي شود.»
راز مهمي درباره ي مردها وجود دارد که مي بايست بدانيد: براي اغلب مردان دنياي دروني احساسات جاي عجيب و غريب و وحشتناکي است.
•دنياي احساسات براي مردان ناشناخته و ناآشنا است.اغلب مردها چنين شرطي شده اند که در سر خود باشند، نه در قلبشان.بنابراين عادت ندارند وقت زيادي را صرف غور کردن در احساساتشان بکنند.
به ياد داشته باشيد:
انسان ها با چيزي راحت تر هستند که برايشان آشنا باشد.
همان گونه که مي دانيم فرآيند اجتماعي شدن باعث شده است ما زن ها با احساسات و عواطف آشناتر و مأنوس تر باشيم.هيچ کس دوست ندارد با کاري ناآشنا سروکله بزند.هيچ کس دوست ندارد دست به کاري بزند که در
آن مهارتي ندارد.
به عنوان مثال چنان چه شما اعتماد به نفس و دانش و اطلاعات کافي درباره ي هنرهاي مدرن داشته باشيد احتمالاً از صحبت کردن درباره ي آن با ديگران لذت خواهيد برد. چنان چه از ماليات و اين طور صحبت ها سر در نمي آوريد، در اين رابطه اعتمادبه نفس چنداني نداشته واز صحبت درباره ي آن نيز لذتي نخواهيد برد.
از آن جا که مردان در رابطه با عواطف، اعتماد به نفس چنداني در خود احساس نمي کنند، تعجبي نيز نيست، چنان چه از کندوکاو وغور کردن در احساساتشان آنگونه که ما زن ها توقع داريم لذت نبرند.
•وارد شدن به دنياي احساسات و عواطف، مردها را از احساس تسلط و کنترل خارج مي کند. چنان چه مردي در کاري احساس توانايي نکند، احساس مي کند از ناحيه ي آن تحت کنترل قرار گرفته است.اين به آن معناست که نه تنها کنترل اوضاع را در دست ندارد بلکه خود تحت کنترل قرار گرفته است. اين احساس مردان را مي ترساند و فراري مي دهد. لذا مردها گرايش چنداني به اين قبيل صحبت ها نشان نمي دهند، زيرا در آن مهارت چنداني ندارند.
تا به حال اتفاق افتاده احساس کنيد چاق شده ايد و بخواهيد که به پياده روي برويد يا در يک دوره ي ورزشي اروبيک ثبت نام کنيد؟ ايده جالبي به نظر نمي آيد، نه؟! اين به آن دليل است که در آن مهارت چنداني در خود احساس نمي کنيد. لذا احساس مي کنيد برايتان يک بار اضافي شده است. خب، به طرز مشابهي نيز مردها به هنگام صحبت درباره ي احساسات و عواطفشان از خود مقاومت نشان مي دهند. حقيتقت آن است که:
مردها مهارت چنداني در اين زمينه ندارند.
بنابراين تمرينات احساسي و عاطفي نظير صحبت کردن راجع به احساسات، بيان ترديدها و نگراني ها و يا حتي مطالبه ي نيازها و خواسته ها براي بسياري از مردها درست همان گونه که يک کوهنوردي 5 مايلي چنان چه آمادگي لازم را نداشته باشيد براي شما نيز تنشي سنگين محسوب خواهد شد.

اشتباهات زن ها


1-ما نا آشنايي مردها به احساسات و عواطف را به غلط به حساب لجبازي و مقاومت آن ها مي گذاريم. و آن را به خاطر بي احساس بودنشان سرزنش مي کنيم.
اکثر مردهايي که با آن ها مصاحبه کرده ام از اين که زن ها آن ها را به کرات بي احساس، سرد و غير منطقي بر چسب زده اند، عصباني و رنجيده اند. حائز کمال اهميت است درک کنيد، بي احساسي مردها، افسانه اي بيش نيست.
مردها درست به اندازه ي ما زن ها و حتي در برخي از موارد بسيار نيز، احساسي تر هستند.
مردها هميشه به سادگي ما زن ها به احساساتشان دسترسي ندارند. بنابراين چنين به نظر مي رسد احساس ندارند. در حالي که حقيقت تنها اين است که با احساساتشان در تماس نيستند.بنابراين هنگامي که از نامزد يا همسرتان مي پرسيد: «چه احساسي داري؟»از ترس احمق جلوه کردن يا اعتراف به اين که پاسخ اين سؤال را نمي داند (يا به ياد داشته گفتن نمي دانم براي مردها بسيار مشکل است) ممکن است پاسخ گويد:«هيچي»
2-ما انتظار داريم مردها با همان سرعت ما زن ها با احساساتشان تماس برقرار کنند.نه همه، اما اکثر زن ها در رابطه با احساساتشان روان تر و ناطق تر از اغلب مردها هستند.چرا که در اين رابطه تمرين بيشتري داشتند. اشتباه است از نامزد يا همسرتان انتظار داشته باشيد ظرف تنها چند دقيقه از احساسات خودش سردرآورده و عواطف مدفون شده را درک کرده و به همان راحتي شما نيز ترس ها و آسيب پذيريش را با شما در ميان بگذارد. در اين جا منظورم هرگز آن نيست که مردها توانايي مهارت در بيان احساسات را ندارند. ظرف ده سال گذشته از طريق سمينارهاي مختلفم با مردهاي بسياري کار کرده ام که به موفقيت هاي چشمگيري در اين زمينه رسيده اند.مهارت در اين زمينه براي مردها مستلزم تمرين مي باشد تا بتدريج از قيد عادات بد گذشته رها شده و آن ها را باعادات جديدتر و سالم تري جايگزين نمايند.
3-ما زن ها چنين فرض مي کنيم که چون مردها از لحاظ فکري ناطق و گويا هستند، پس به لحاظ احساسي نيز همين گونه خواهند بود. آيا تا به حال شده مردي موفق، تحصيل کرده، روشنفکر و خوش صحبت را ديده باشيد و فرض را بر اين بگذاريد که از لحاظ احساسي و عاطفي نيز ناطق و گويا خواهد بود؟
در يک سمينار با مردي آشنا شدم که يکي از سخنرانان بود.او بسيار خوش صحبت مي نمود و با حساسيتي فوق العاده سخن وري مي کرد. در ضمن بسيار نيز با سواد و در زمينه هاي فلسفه و روانشناسي کاملاً مطلع به نظر مي رسيد. چنين مردي براي بسياري از زن ها جذاب و خواستني محسوب مي شود.بعد از مدتي با يکديگر بيشتر آشنا شديم و چشم انداز ازدواج با اين مرد برايم بسيار جالب مي نمود.هر بار که با هم بيرون مي رفتيم، صحبت هاي فوق العاده اي درباره ي مفهوم زندگاني، بين ما ردو بدل مي شد. او اشعار نغز و زيباي زيادي مي دانست، اما بعد از گذشت مدتي از آشنايي ما متوجه موضوع عجيب و غريبي شدم. او هرگز راجع به احساساتش با من صحبت نمي کرد.عقايد و نظريات خود را راجع به تحليل هاي متفکرانه خود به من ارائه مي داد، اما هرگز احساساتش را به من ابراز نمي کرد. طولي نکشيد که دريافتم براي او صحبت کردن از زبان «سرش» بسيار راحت است، اما نمي تواند براحتي از «دل»و«قلب» خود صحبت کند.در واقع بعداً اعتراف کرد: يکي از دلايلي که باعث شده خيلي متفکر جلوه نمايد، اين است که نمي خواسته با احساساتش روبرو شود. او از دانسته هايش، به منظور سرباز زدن از احساسات و عواطفش استفاده مي کرد.
هرگز نگذاريد مردهاي سخنور، گويا و خوش صحبت شما را به اشتباه بياندازند.ممکن است در درون اين قبيل مردها پسر بچه هايي بسيار ترسيده و وحشتزده وجود داشته باشند که به سختي مي توانند کوچک ترين احساسات و عواطف خود را نشان دهند.

عکس العمل مردها


هنگامي که مردها را محکوم مي کنيد احساساتي نيستند، آن ها احساس مي نمايند، مورد انتقاد واقع شده اند و اين که زن ها نمي توانند خوب درکشان کنند و با سردشدن به لحاظ عاطفي، از شما انتقام مي گيرند و در مقابل برخورد احساسي که مطلوب شماست، مقاومت مي ورزند.نتيجه آن مي شود که:
•در مقابل شما شورش مي کنند.
•در مکالمه و گفتگو با شما شرکت نمي نمايند.
•از دستتان عصباني شده و با متهم کردنتان به اين که بيش ازحد احساساتي هستيد، به شما حمله مي کنند.
هنگامي که مردي نسبت به احساسات واقعي خود آگاهي و اطلاع چنداني ندارد، از طرف شما تحت فشار قرار مي گيرد و سعي مي کند موضوع را عوض کرده، يا با گفته هايش به شما بتازد، تا بدين وسيله براي در تماس گرفتن با احساسات خودش کمي براي خود وقت خريداري کرده باشد.

راه حل:


1-احساسات و عواطف خود را به يک باره بر سر نامزد يا همسرتان نريزيد و او را تحت فشار قرار ندهيد، تا سريعاً به شما پاسخ بدهد. اندکي زمان بدهيد، صبورتر باشيد وواضح تر صحبت کنيد.هنگامي که با يک خارجي که زبان شما را نمي داند، صحبت مي نماييد، سعي مي کنيد آرام تر و شمرده تر حرف بزنيد، اين طور نيست؟ در اين جا منظورم اين نيست که مي بايست به گونه اي با نامزد يا همسرتان صحبت کنيد که گويي بي سواد است، بلکه منظورم اين است که کمتر عجله کرده و گفته هايتان را واضح تر بيان کنيد. بدين ترتيب همسرتان کمتر ناراحت شده و اين وقت را مي يابد تا با احساسات خود تماس برقرار کند. مسئله اي نيست، چنان چه اندک زماني به سکوت بگذرد، پس سعي نکنيد اين سکوت را با کلمات پر کنيد.
هنگامي که نامزد يا همسرتان ساکت است، به اين معني نيست که به شما بي توجه مي باشد، بلکه به اين معناست که ذهنش مشغول پردازش اطلاعاتي شده که به او داده ايد و يا اين که سعي مي کند، با احساسات خود تماس برقرار کند.
روش نادرست: او را متهم نماييد که از لحاظ عاطفي و احساسي بسته و ناتوان است و اين که اصرار بورزيد، مکالمه را همان جا و همان لحظه تمام کرده و به شما پاسخ بگويد.او را تعقيب کنيد، سرش داد بزنيد، گريه کنيد و به اين خاطر که پذيراي شما نبوده و شما را پس زده، سرزنشش کنيد.
روش درست:به او بگوييد، «فکر مي کنم کمي زياد صحبت کرده و تو را خسته کردم. بنابراين بهتر است کمي به يکديگر وقت بدهيم، تا بتوانيم راجع به احساسات خود بينديشيم و بعداً دوباره صحبت کنيم.دوستت دارم و مطمئنم که حتماً مي توانيم اين موضوع را حل و فصل نماييم.»
2-سعي کنيد همسرتان را نوازش کرده، دست هايش را بگيريد، يا وي را در آغوش گرفته، سرتان را روي بازوهايش بگذاريد تا بتواند از «سر»خود بيرون آمده و به دل و احساسات خود رجوع کند. اين سريع ترين و در عين حال ساده ترين روشي است که شما مي توانيد با استفاده از آن به مرد زندگيتان کمک کنيد، تا با احساسات خود تماس برقرار کند. مرد هاهويتشان را بيشتر از بدن خود مي گيرند، پس تماس جسماني مي تواند او را از اين که تماماً منطقي، تحليلي و استدلال گر باشد بيرون کشيده و به الگوهاي احساسي تر و آسيب پذيري سوق دهد.
هنگامي که نامزد يا همسرتان به سختي احساساتش را ابراز کرده يا به سختي به احساسات شما گوش فرا مي دهد، او را در سکوت در آغوش بگيريد.
اين روش، ظرف تنها چند لحظه مي تواند مکالمه ي شما را از يک نبرد
قدرت به داد و ستدي دوستانه و عاشقانه بدل سازد.

چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 16:30 :: نويسنده : مهدخت نبوی

می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تعطیل است" و بچسبانی پشت شیشه افکارت،باید به خودت استراحت بدهی ،دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال سوت بزنی،در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی بگذار متتظر بمانند.(حسین پناهی).

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : مهدخت نبوی

نیازی نیست خیلی دور بروید. مروری بر زندگی گذشته‌ی خود شما، و یا اگر خیلی طفل خوشبختی بودید، مرور زندگی یا خاطرات اطرافیان یا آشنایان به شما نشان می‌دهد که نوع ارتباط و طرز برخورد و رفتار با کودکان در اغلب موارد چگونه است! کودکان ما معمولاً آنطور که باید احترام نمی‌شوند و آنطور که لازم است مورد توجه قرار نمی گیرند.

   براساس برخوردی که با کودک می‌شود، او در مواردی بزرگ پنداشته می‌شود. گاهی خطاب مادر به یک کودک هفت ساله چنین است: “تو نمی شرمی؟ کلان دختر شدی ولی یاد نداری چای دم کنی. او خدا، پیش مردم چطور سر بالا کنم؟ ای دختر کلان شوه آبروی ما را میبره!” و یا خطاب پدر به پسر: “او بچه صحیح کار کو. کلان مرد شدی. هنوز یاد نگرفتی چطور وسایل را سر جای شان بگذاری؟”

 

  و در مواردی همین کودک بسیار ساده و احمق پنداشته می‌شود: “تو خورد هستی. ده ای گپا چی میفامی؟ گپ دهان خوده بفام. چشم سفید!!!”

   وقتی کودک چنین پیام های ضد و نقیض از نزدیک‌ترین اعضای فامیل خود دریافت می‌کند، به اعتماد به نفس خود، به عزت و کرامت و احترام خود، و به توانایی های خود شک می‌کند. طفل در دوران ابتدایی زندگی والدین خود را الگو و سرمشق می‌داند. او حق را به آنها می‌دهد و نظر آنها را باور می‌کند، چون این والدین یا همان قهرمانان زندگی او هستند و اگر اشتباهی هم شده باشد، این اشتباه را او مرتکب شده نه آنها! نقصی اگر باشد متوجه اوست نه والدین او. این همان دوره ایست که نقش سازنده‌ای در شکل‌گیری شخصیت طفل دارد و ممکن است در ساختار شخصیتی او تاثیرات پایدار بجا گذارد.

   موضوع بسیار ظریف ولی حیاتی همین است! والدین باید رفتار خود را نظر به توانایی و ظرفیت اولاد خود تنظیم کنند. با یک طفل هفت ساله طوری برخورد کنند که قدرت درک گفتار و رفتار شان را داشته باشد. توقع درک و شعور فرد ۲۰ ساله از یک طفل هفت ساله یک توقع غیرمنطقی و بیجاست! به همین شکل، با هر طفل دیگر نظر به سن جسمی و عقلی او رفتار شود، بخصوص که اطفال افغان استرس به مراتب بیشتری را نسبت به کودکان کشورهای دیگر تحمل می‌کنند.

   تعداد زیادی از همین کودکان در اکثریت موارد در اقتصاد خانواده سهیم اند و در حد توان – و گاه بیش از حد توان – کمک می‌کنند، با مصروف شدن در یک کار شاقه یا غیرشاقه. حتا نقش دختران کم‌سن نیز امروزه تا حدی متفاوت شده است. آنها زمانی فقط در داخل خانه با مادر در پاکیزگی و آشپزی سهم می‌گرفتند، ولی عده‌ای از آنها امروز در بیرون از منزل درگیر کار می‌شوند تا بخشی و در مواردی تمام مخارج زندگی خانواده را تامین کنند.  

   بنابرین مهم است تا والدین نوع تربیت و برخورد با کودکان خود را اصلاح کنند و اگر نمی‌دانند، از دوستان باتجربه و صاحبنظر کمک بگیرند. نوشته‌ی زیر نیز به اهمیت احترام و توجه به کودکان اشاره می‌کند.

 

بیشتر کودکان فعالانه در کارهای داخل و بیرون منزل سهم می‌گیرند

 

در شکل‌گیری شخصیت کودک به تاثیر عوامل متعددی مانند عوامل ارثی، خانواده ، مکتب و جامعه می‌توان اشاره کرد. اما در این میان به نظر می‌رسد که خانواده بیشترین نقش را در شکل گیری شخصیت و تامین سلامت روانی کودک ایفا می‌کند. کودک اولین تجربه‌ها و رفتارهای خود را در درون خانواده و در ارتباط نزدیک با پدر و مادر می‌آموزد که همین تجربه‌ها و یادگیری‌های اولیه پایه واساس شخصیت کودک را به وجود می‌آورند.

 

آگاهی بر این که چگونه تجارب اولیه زندگی شخصیت فرد را قالب‌ریزی می‌نماید می‌تواند از نظر علمی به ما کمک کند تا در تربیت کودکان‌مان عاقلانه‌تر گام برداریم. بسیاری از مسائلی که جامعه با آن دست به گریبان است از جمله پرخاشگری، ازخودبیگانگی، مشکلات روانی و … شاید از این طریق بهتر محدود شوند، بخصوص اگر ما در باره نحوه تاثیر رفتار و نگرش‌های والدین بر کودکان و نقش خانواده بر صحت روانی کودکان شناخت دقیق‌تری داشته باشیم.

برای فراهم آوردن شرایط رشد طبیعی و سالم طفل، علاوه بر توجه به نیازهای جسمی کودک از قبیل تغذیه، لباس، صحت و… اهمیت توجه به نیازهای روانی و عاطفی کودک از سوی والدین، نقش بسیار مهم و تاثیرگذاری دارد. بطور مثال در این زمینه می‌توان به وظیفه و نقش مهم پدر و مادر در بوجود آوردن احساس ارزشمندی، احترام به خود و به طور کلی عزت نفس در کودک و سوق دادن او در مسیر تبدیل شدن به یک بزرگسال متکی به خود اشاره نمود.

احترام گذاشتن به کودک یکی از اساسی‌ترین مباحثی است که همواره مورد توجه روانشناسان و کارشناسان تعلیم و تربیه بوده است. بعضی از والدین ممکن است کودک خود را دوست داشته باشند ولی به او احترام نگذارند. نکته مهمی که والدین باید به آن دقت کنند این است که دوست داشتن کودک کافی نیست، بلکه لازم است شما برای او احترام قائل باشید. احترام به کودک به همان اندازه اهمیت دارد که دوست داشتن او. اگر به کودک احترام بگذارید، او به زودی تصویر مثبتی از خود پیدا خواهد نمود. به عبارت دیگر او خود را دوست خواهد داشت.

چنین طرز فکری در مورد خود اهمیت فوق‌العاده‌ای در صحت روانی کودک دارد. احترام مانند دوست داشتن هم از طریق بیان و هم از طریق عمل نشان داده می شود. شما می‌توانید با گوش دادن فعال به حرفهای کودک، برقراری تماس چشمی، توجه به گفته‌های کودک بدون آنکه برای اتمام سخنانش بی‌صبری نشان دهید، کمک کردن به کودک در یافتن کلمات مناسب برای توضیح دادن و به زبان آوردن هیجاناتش و قطع نکردن حرفهای او؛ هم‌چنین پرسیدن سوالاتی مانند “منظورت از این چیزی که گفتی….چیست؟”یا “راجع به این مسئله ….. چه فکر می‌کنی؟” و بدین‌وسیله احترامی را که او بدان نیاز دارد برآورده سازید.

 

تحقیر و بی‌احترامی به کودک می‌تواند اثرات منفی بر عزت نفس او داشته باشد

 شما هم‌چنین می‌توانید با تشویق از کاری که او انجام می‌دهد احترام خود را نسبت به او نشان دهید، حتی اگر این کار کامل و بی‌نقص نباشد. درین‌صورت او فرصت می‌یابد تا عقاید خود را بدون ترس از تمسخر و استهزا نمودن بیان کند. بطور خلاصه، شما می‌توانید احترام خود را هر زمان با بیان کلمات یا عمل مبنی بر اینکه او فرد با ارزش و مهمی است نشان دهید.

احترام به کودک اضطراب و تنش او را کاهش خواهد داد. این امر به ویژه هنگامی اهمیت دارد که کودک به محیط جدیدی نظیر صنف، کودکستان، مکتب، و غیره وارد می شود. اگر کودک به خود اطمینان داشته باشد، یادگیری برای او راحت‌تر و لذت بخش تر خواهد بود.

احترام کیفیتی است که کودک باید آن را کسب کند. کودک نیاز به فرصت‌های دارد تا احترام را بر یک اساس فردی بدست آورد و اگر شما فردی حمایت‌کننده بوده و هرگز اجازه تصمیم‌گیری به کودک ندهید او هرگز احترامی که لازم است را بدست نخواهد آورد. از طرف دیگر، اگر شما خیلی آسان‌گیر باشید و اجازه دهید کودک کلیه تصمیمات را اتخاذ نماید، او هرگز رفتار مسئولانه نسبت به دیگران را نخواهد آموخت و در نتیجه مورد احترام نیز واقع نخواهد شد.

اطفال به منظور نشان دادن توانایی‌ها و مهارت‌های زندگی نیاز به فرصت و گذشت زمان دارند. به هر حال، به منظور فرصت دادن به کودک لازم است به خاطر داشته باشید که توانایی‌های او را با فرد دیگری مانند خواهر، برادر یا سایر کودکان مقایسه نکنید. مقایسه کردن دلیل بر عدم احترام برای فردیت کودک بوده و امکان اینکه بخاطر لیاقت و مهارتش مورد تشویق قرار بگیرد از دست می‌رود.

 عکسها برگرفته از: http://www.afghanphoto.blogspot.com/

منبع: سلامت نیوز

 

جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 19:48 :: نويسنده : مهدخت نبوی

صداقت در زندگی مشترک

يكي از مهم‌ترين نيازهاي عاطفي كه در زندگي مشترك اهميت بسيار زيادي دارد، صداقت است. زماني كه زندگي زن و شوهر بر پايه صداقت باشد، احساس عشق و محبت زوجين به همديگر افزايش مي ‌يابد و در عوض، بي‌ صداقتي يكي از مخرب ترين عوامل در عشق و محبت است. نكته ديگري كه در اهميت صداقت وجود دارد اين است كه صداقت تنها راهي است كه شما و همسرتان مي ‌توانيد همديگر را خوب درك كنيد.

تعريف صداقت


صداقت در زندگي مشترك يعني حداكثر اطلاعات صحيحي كه شما درباره خودتان، افكارتان، احساسات تان، عادات تان، ‌امور مورد علاقه يا عدم علاقه ‌تان، سابقه گذشته ‌تان، فعاليت‌ هاي روزانه و طرح ‌هاي جاري يا آتي خود در اختيار همسرتان مي ‌گذاريد. روانشناسان معتقدند سنخيت داشتن يا آن چه به آن سازگاري زن و شوهر گفته مي شود بستگي تام و تمامي با صداقت زوج ‌ها با يكديگر دارد. اطلاعات دروغي كه زن يا شوهر به هم مي‌ دهند سازگاري موفق يا تطبيق مناسب آن ها را كم مي ‌كند و به اين ترتيب، امكان يافتن يك راه‌ حل معقول و اتخاذ تصميم‌ هاي هوشمندانه در زندگي زناشويي از بين مي ‌رود و زن و شوهر از اين كه بتوانند در كنار هم شاد و سعادتمند باشند محروم مي‌ مانند. پس صداقت دو كاركرد مهم در زندگي مشترك دارد: اول، امكان سازگاري زن و شوهر را فراهم مي‌ آورد و دوم، فرصت شادكامي و سعادتمندي را به زن و شوهر مي ‌دهد. صداقت موجب مي ‌شود در صورتي كه زن يا شوهر در مورد مسأله‌اي تفاهم ندارند با طرح صادقانه آن در پي حل و برطرف ‌كردنش برآيند.





عواقب بي صداقتي


بي‌ صداقتي با همسر پيامدهاي زيادي دارد، ولي مي ‌توان همه آن ها را در دو گروه بزرگ جاي داد:
الف) موجب مي ‌شود يافتن راه‌ حل براي مسائل زندگي سخت و گاه ناممكن شود. ب) از آن جا كه افراد در تشخيص برخورد غيرصادقانه شمي دروني دارند، بعد از پي بردن به چنين برخوردي، از خود مسائل غافل مي‌ شوند و بيشتر وقت و فكر و ذكرشان متوجه بي ‌صداقتي همسر مي ‌شود كه اين خود بسيار مخرب و فرساينده است. صداقت موجب مي شود در صورتي كه زن يا شوهر در مورد مسأله‌اي تفاهم ندارند با طرح صادقانه آن در پي حل و برطرف ‌كردنش برآيند. اما اگر صداقت در زندگي مشترك نباشد، نه تنها مسأله طرح نمي‌ شود، بلكه پوشيده مي ‌ماند و از كنترل خارج مي ‌شود. صداقت در زندگي مشترك را به واكسن و واكسيناسيون تشبيه كرده‌اند. ممكن است واكسن زدن با درد همراه باشد، ولي عمري سلامتي به همراه دارد. صداقت هم چنين است. شايد رو راست بودن يا گشاده بودن در بعضي موارد با سختي‌ هايي همراه باشد، اما بايد به خاطر داشت كه صداقت سنگ زيربناي زندگي مشترك است و صادق بودن با همسر بيش از هر چيز نشانه صداقت با خود است.

دلايل صداقت


1ـ صداقت ستون زندگي مشترك است و مي‌ دانيم اگر ستوني محكم و استوار نباشد، آن عمارت هر لحظه در معرض ريزش و فروپاشي قرار مي ‌گيرد.
2ـ صداقت به سازگاري زن و شوهر كمك مي ‌كند، چرا كه باعث درك آنان از يكديگر مي ‌شود.
3ـ صداقت به زندگي ما رنگ و بوي دوستي و محبت مي ‌بخشد. اما روانشناس‌ ها دو دليل ديگر هم در اين مورد ذكر كرده‌اند كه به آن ها اشاره مي ‌كنيم:
الف) صداقت امكان كمك گرفتن و حمايت در مواقعي را كه به ياري ديگران نياز داريم افزايش مي ‌دهد. حتماً شما هم داستان چوپان دروغگو را شنيده‌ايد. اين داستان نمونه بارز بي ‌صداقتي و در نتيجه ياري نشدن در زمان بحران و ياري ‌خواهي است. اگر زن يا شوهري با همسر خود صادقانه رفتار نكند يا سخن نگويد، نخستين ضربه به شكل بي‌ اعتمادي به او وارد مي‌ شود. بي ‌اعتمادي موجب مي ‌شود زماني كه فرد به راستي كمك مي ‌خواهد، صدايش شنيده نشود. در يك رابطه صادقانه، اعمال غير عقلاني معمولاً تصحيح مي‌ شوند و عادات بد و رفتارهاي ناصحيح يا انجام نمي ‌شوند يا اگر صورت گرفتند به سرعت اصلاح يا حذف مي ‌شوند.

ب) صداقت موجب مي‌ شود تا رفتار همسران بيشتر از روي تعقل و تدبر صورت گيرد. در حقيقت، صداقت سبب مي‌ شود كه رفتار عاقلانه‌تري داشته باشيم. اگر بدانيم هر كاري كه مي‌ كنيم يا هر حرفي كه مي‌ زنيم زن يا شوهرمان به ياد خواهد سپرد، كمتر احتمال دارد دست به اعمال غيرمنطقي بزنيم. صداقت مثل دوربين فيلمبرداري در زندگي ماست. اگر صداقت داشته باشيم مي ‌دانيم كه مي ‌خواهيم چه عملي بكنيم و بنابراين، با آگاهي و تعقل بيشتري كار انجام مي ‌دهيم. در يك رابطه صادقانه، اعمال غير عقلاني معمولاً تصحيح مي ‌شوند و عادات بد و رفتارهاي ناصحيح يا انجام نمي ‌شوند يا اگر صورت گرفتند به سرعت اصلاح يا حذف مي ‌شوند. پس صداقت در زندگي و در رابطه با ديگران، به ويژه در زندگي خانوادگي، يكي از اصلي ‌ترين نيازهاي آدمي است و نبودش چون موريانه‌اي بناي زندگي را تهي و آماده فروريزي مي‌ كند.

جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 19:29 :: نويسنده : مهدخت نبوی

عکس های بسیار زیبای عاشوراییعکس های بسیار زیبای عاشورایی

جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : مهدخت نبوی

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 87
تعداد نظرات : 116
تعداد آنلاین : 2